مجید جلالی
جوان آنلاین: عدمآسیبشناسی اصولی، دلیل اصلی ناکامی نمایندههای ایران در این دوره و تمام ادوار لیگ قهرمانان آسیاست؛ اتفاقی که هر سال تکرار و تکرار میشود، بدون آنکه تجربه شود برای سال آینده یا بهانهای برای عدمتکرار دوباره آن در سالهای بعدی!
در واقع ناکامی نمایندههای ایران در لیگ قهرمانان آسیا یک حلقه از ناکامیهای زنجیرهای فوتبال ایران است. سالهاست ما سلسلهناکامی را در فوتبال ایران شاهد هستیم که باید خیلی بنیادی دنبال سرنخ و علت آنها باشیم؛ اینکه چرا در حوزه تیمهای پایه موفقیتی حاصل نمیشود، اینکه تیم امید چنددهه است نتوانسته به المپیک راه پیدا کند، اینکه سالهای سال است در آرزوی کسب عنوان قهرمانی در جام ملتهای آسیا یا صعود به مرحله بعدی جام جهانی هستیم، بیارتباط با عدمنتیجهگیری تیمهای باشگاهی در لیگ قهرمانان آسیا نیست. تمام این موارد به شکل زنجیرهای باهم در ارتباط هستند؛ ناکامیهایی که همواره با یکسری دلایل سطحی و عامهپسند توجیه شدند، دلایلی که گاه ما را به سمت مربی خارجی سوق داده و گاه باعث بازگشتمان به سمت مربی داخلی شده و این چرخه باطل سالهای سال است که تکرار میشود، بدون آنکه دنبال اصل مشکلات یا آسیبشناسی واقعی و دقیق باشیم.
کشورهایی که در سطح بالایی قرار دارند و ما باید با آنها رقابت کنیم، طی ۲۰ سال و چه بسا بیشتر، اقداماتی را انجام دادند که زمینه پیشرفت آنها را مهیا کرده و باعث شده است از ما جلو بزنند. این طور نیست که تصور کنیم یک تیم با جذب چند مهره خوب طی یکیدو سال مسیر پیشرفت را به درستی طی کرده و به قلههای موفقیت برسد. نتایج خوب فوتبال، عقبهای دارد که برنامهریزی بلندمدت، کارهای بنیادی، کارهای مدیریتی که اتفاقاً زمانبر هم است، جزئی از آن است؛ عقبهای که فوتبال ایران هرگز تجربهاش نکرده است.
متأسفانه ما در فوتبال ایران یا سرمایهگذاری نکردیم یا اگر کردیم مسیر را اشتباه رفتیم که در نهایت باعث حیف و میل سرمایه شده است، به طوری که نه تنها پولی که داشتیم از دست رفته که آبروی فوتبال کشور نیز در مجامع بینالمللی خدشهدار شده است. در واقع تنها راه پایاندادن به ناکامیهای فوتبال ایران چه در رده باشگاهی و چه ملی، طراحی یک برنامه بلندمدت است؛ برنامهای جامع که بتواند آینده تیمهای فوتبال ایران را تضمین کند چراکه ما هم به لحاظ ژنتیکی از کشورهای قاره به خصوص کشورهای عربی حاشیه خلیج همیشه فارس سرتر هستیم و هم به لحاظ اقبال و استقبال عمومی، ضمن اینکه به لحاظ مالی و سرمایهای نیز اگر بخواهیم اصولی هزینه کنیم، چیزی از رقبا کم نداریم و چه بسا حتی بتوانیم با سرمایهای به مراتب کمتر، بازدهی به مراتب بیشتری داشته باشیم، اما این موضوع مستلزم داشتن برنامهریزی اصولی و حرفهای است، ولی طی تمام این سالها روی دو مقوله مهم برنامهریزی و آموزش اصلاً فکر و کار نکردیم، در حالی که با تربیت نیروی متخصص چه در زمینه بازیکن، مربی، چه مدیر و داور میتوانستیم تا حد زیادی از هدررفتن سرمایههای فوتبال کشور جلوگیری کنیم و با اجرای برنامه جامع و بلندمدت، به سمت پیشرفت و موفقیت گام برداریم، به همین دلیل همواره به دنبال جذب بازیکن و مربی بودیم، اما حتی در این زمینه هم عملکرد خوبی نداشتیم و عمدتاً نتوانستیم افرادی را به خدمت بگیریم که بتوانند مشکلی از فوتبال ایران حل کنند، در حالی که به وضوح شاهد آن هستیم که کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس که حتی در حد حریف تدارکاتی تیمهای ایرانی هم نبودند، با برنامهریزی درست و اصولی، در مسیری گام برداشتند که امروز به راحتی تیمهای ایران را چه در عرصه باشگاهی و چه ملی کنار میزنند! در حالی که ما یکسری داشتهها داریم که طریقه استفاده درست از آنها را نمیدانیم، تیمهای عربی حاشیه خلیج همیشه فارس در حال کارکردن در دو بخش هستند که ما تنها یک بخش را میبینیم. آنچه ما امروز میبینیم، جذب بازیکنان پا به سن گذاشته و البته مطرح دنیاست که هزینههای هنگفتی هم برای آنها در پی دارد، اما این تنها یک بعد ماجراست. این کشورها خوب میدانند که تکیهکردن به مسئله، نمیتواند به کسب نتایج پایدار منجر باشد، به همین دلیل در عین حال که با جذب این نفرات نتایج فعلی را به سود خود تمام میکنند، در پس پرده نیز در حال هزینهکردنهای کلان در زمینه زیرساختهای لازم هستند، اما مهمترین قسمت ماجرا این است که این کشورها در حال سرمایهگذاری اصولی، با برنامههای بلندمدت روی داشتههایشان هستند. با این روش نه فقط نتایج امروز که نتایج فردا را نیز به سود خود خاتمه میدهند، حال آنکه داشتههای ما در هر زمینهای از تکتک این کشورها بیشتر است، اما راه استفاده از این سرمایهها را نمیدانیم و به همین دلیل است که روی دور ناکامی هستیم.